MSK اگر انسانها فرصت باهم بودنشان را بدانند، محبت شان به یکدیگر نامحدود می شود
| ||
|
اکنون آرامش مرگست
و آتشهایی که به من می نگرند آه که دیگر به پاسخ آنهمه گذشته باز یافته هایم را می بینم مرگهای پنهان را که با چشمانش افروخت تا من بگذرم یک دور به گِردِ جهان اکنون خفته ام بر زانوانم است سهل انگار بر پیشانیم موضوعات مرتبط: برچسبها: راستی که در دوره تیره و تاری زندگی می کنم برتولت برشت موضوعات مرتبط: برچسبها: تجسم کن زمانی را ... موضوعات مرتبط: برچسبها: کدام گلو؟ کدامین خنجر؟ کدام تیر؟ کدامین جگر؟ کدام داغ؟ کدامین پدر؟ شعری نیست داستانی نیست قصه ای نیست از زبان پیر ژنده پرگوی بی پرهیز عاشورا نماز است که عاشقانش خوانده اند بر اذان " اشهد ان العشق " موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |